جیمین فیک زندگی پارت ۶۴#
جیمین فیک زندگی پارت ۶۴#
یونگی: به کسی نمیگم مخصوصا جیمین
تلفن رو قطع کردم و اماده شدم که برم خونه جیمین
مانلی: ات کجا میری
ات: میرم خونه جیمین مثله اینکه النا خانم حاملست
مانلی: یعنی از جیمین حاملست
ات : احتمالا
مانلی: ولی مشکوکه
ات: چطور
مانلی: ادم انقدر سریع حامله نمیشه
ات: یعنی میگی
مانلی : یعنی از قبل حامله بوده حالا از به نفر دیگه یا از قبل با جیمین رابطه داشته
یعنی چی یعنی النا قبل از اون شب هم تو رابطه بود. باید مطمئن بشم. سریع رفتم سوار ماشین شدم و رفتم عمات جیمین
ویو جیمین
تو فکر بودم که صدای زنگ بود و ات اومد تو
جیمین: ات اومدی خدا رو شکر
ات: النا کجاست
جیمین: چی شده مگه
ات: میخوام بکشمش
جیمین: نه نمیشه
یه صدا از پشت سرم اومد
النا: ددی چرا این دختره اینجاست...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید.
یونگی: به کسی نمیگم مخصوصا جیمین
تلفن رو قطع کردم و اماده شدم که برم خونه جیمین
مانلی: ات کجا میری
ات: میرم خونه جیمین مثله اینکه النا خانم حاملست
مانلی: یعنی از جیمین حاملست
ات : احتمالا
مانلی: ولی مشکوکه
ات: چطور
مانلی: ادم انقدر سریع حامله نمیشه
ات: یعنی میگی
مانلی : یعنی از قبل حامله بوده حالا از به نفر دیگه یا از قبل با جیمین رابطه داشته
یعنی چی یعنی النا قبل از اون شب هم تو رابطه بود. باید مطمئن بشم. سریع رفتم سوار ماشین شدم و رفتم عمات جیمین
ویو جیمین
تو فکر بودم که صدای زنگ بود و ات اومد تو
جیمین: ات اومدی خدا رو شکر
ات: النا کجاست
جیمین: چی شده مگه
ات: میخوام بکشمش
جیمین: نه نمیشه
یه صدا از پشت سرم اومد
النا: ددی چرا این دختره اینجاست...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید.
- ۱۹.۸k
- ۲۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط